سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چیزی برای ابلیس کمر شکن تر از این نیست که دانشمندی در قبیله ای ظهور کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]


ارسال شده توسط اکبر خوردچشم در 89/3/17:: 7:10 عصر

امروز روز کودک است. روز پاسداشت دورانی که همه انسان ها در همان بدو تولد با آن روبرو بوده اند. هرچند دوران خوب و به یاد ماندنی است اما برای بسیاری افراد این دوران توام با سختی ها و مشکلات بسیاری بوده است ولی با این حال این دوران از ابعاد مختلف برای بزرگترها اهمیت خاصی داشته چنانچه در سایه سار این اهمیت دادن بزرگترها به دوران کودکی بسیار اتفاق افتاده به دوران کودکی برگشته و با ارتباط برقرار کردن با این دوران گونه ای از ادبیات را پدیدار ساخته اند که از آن می توان با عنوان ادبیات کودک یاد کرد؛ ادبیاتی که علی رغم داشتن فراز و نشیب های فراوان در سطح جهان از دیرباز شناخته شده و این چنین پای ثابت گونه ای از ادبیات به حساب می آید. حال این ادبیات در کشورهایی چون ایران از چه جایگاهی برخوردار بوده و هم اینک در کدام نقطه می باشد، موضوع نوشتاری است که در ادامه به رشته تحریر در می آید.
بی تردید کسی نمی تواند تاریخچه پیدایش ادبیات کودک را بیان کند. پس این امر در باب ادبیات کودک در ایران هم صادق است اما آنچه از شواهد بخصوص ادبیات فولکلوریک بر می آید این نوع ادبی در ایران و در عهد باستان به شکل شفاهی بوده و این ادبیات شفاهی اغلب در لالایی ها، ترانه های کودکانه، مثل ها، افسانه های عامیانه و قصه های مادربزرگ ها و پدربزرگ ها بیان می شده است. هرچند از دوران باستان و  عهد ساسانیان، داستان به ظاهر مکتوبی با نام “درخت آسوریک” باقی مانده اما عمده ادبیات کودک به شکل شفاهی بوده و این چنین سینه به سینه نقل شده و جالب آنکه هم اینک به عنوان قصه های کهن و عامیانه از آنها یاد می شود.
بعد از ورود اسلام به ایران و مسلمان شدن ایرانیان، فراگیری علم و دانش از آن حالت اشرافی خودش خارج شد و با تاسیس مکتبخانه ها فصل دیگری از ادبیات کودک شکل می گیرد که از آن می توان با نام ادبیات اندرزگونه یاد کرد. این نوع ادبیات که اغلب به شکل شعر و در آثار شاعرانی چون نظامی، سعدی و جامی به چشم می خورد، نه برای کودک، بلکه در وهله اول برای بزرگترهاست اما در سایه دنیای بزرگترها، کودکان نیز مورد توجه قرار می گیرند. در این دوران ادبیات شفاهی کودک همچنان جایگاه خودش را حفظ می کند و کودکان پای ثابت قصه های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هستند اما در این میان بسیاری از افراد صاحب سواد جامعه با خواندن قصه های شاهنامه فردوسی برای کودکان، آنان را با فرهنگ و باورهای ایرانی آشنا می سازند.
ناگفته نماند در این دوران “موش و گربهعبید زاکانی نمونه بارز ادبیات کودک است. هرچند اشعار طنز این کتاب انتقادی از دوران قرن هشتم هجری است اما به لحاظ پرداختن به موضوعات کودکان از اهمیت خاصی برخوردار است.
انقلاب مشروطه رفت و آمد به فرنگ و ورود ادبیات مغرب زمین به ایران عامل بسیاری از تحولات در آن دوران است که به موازات آن ادبیات کودک نیز دچار دستخوش و تغییرات اساسی می شود. دیگر کودکان البته در شهرها چندان میل و رغبتی به شنیدن قصه های مادربزرگ ها و پدربزرگ ها ندارند و علاقه مند هستند این داستان ها را از طریق مجلات و کتاب هایی که بزرگترها به خانه می آورند بشنوند. از آن طرف بحث پرداختن به کودک و نوجوان و طریقه تربیت کردن آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود؛ چنانچه نخستین مطالب درباره تعلیم و تربیت اطفال را “میرزا تقی خان کاشانیمعروف به “حکیم باشی ظل السلطان” در روزنامه های فارسی به سال1289  ه . ق و فرهنگ به سال1296 ه  . ق به چاپ می  رساند. از آن طرف نیز در روزنامه های آن دوران، داستان هایی چون “رابینسون کروزوئه” و “سفرنامه گالیور” به چاپ می رسد که بسیار مورد توجه قرار می گیرد.
با برکناری حکومت قاجاریان، تحولات بسیاری در جامعه ایران رخ می دهد زیرا جامعه در آن دوران تلاش می کند تا بیش از پیش خودش را به اروپا برساند. پس در این رهگذر ادبیات کودک نیز دچار تغییرات اساسی می شود که ماحصل آن به وجود آمدن ادبیات کودک به شکل مدرن است. این دوران که از سال1300  ه  . ش تا سال1340  ه . ش است، رادیو با پخش قصه های کودکان سهم بسزایی در شکل گیری و رونق جدی ادبیات کودک دارد. مجلات خاص کودکان چون “کیهان بچه ها” به چاپ می رسند و این چنین با گسترش مدارس و مراکز آموزشی مختلف رفته رفته لزوم آشنایی با زندگی شهری و توجه کردن به آ موزه های غربی در قالب ادبیات کودک و نوجوان ارائه می شود که این حرکت بعد از آن و تا سال1357 ه . ش به شکل جدی دنبال می شود اما با این حرکت شتاب  زده، متاسفانه محتوای ادبیات کودک رشد چندانی نمی یابد و به جز مواردی چون پرداختن به کارهای پادشاهان ایرانی و چند مورد دیگر، آموزه های ملی و سنتی  چندان حضور پررنگی در ادبیات کودک ندارند.
وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی می رسد در کنار تحولات نوینی که اتفاق می افتد ادبیات کودک هم تغییر می کند. یعنی در وهله اول به ادبیات کودک با جدیت پرداخته می شود و مراکزی چون “حوزه هنری” اقدام به چاپ آثار متعددی در این حیطه می کنند. البته مراکزی نیز چون “کانون پرورش فکری  کودکان و نوجوانان” بیش از پیش به این مقوله توجه می کنند اما آنچه در این دوران اتفاق می افتد تغییرات محتوایی این نوع ادبیات است یعنی مقولاتی چون “جنگ”، “شهادت طلبی،ایثار” و ... در ادبیات کودک نمود پیدا می کنند که البته با پرداختن به شخصیت های بزرگ اسلامی و ایرانی این نوع ادبی رشد قابل ملاحظه ای پیدا می کند. جالب اینکه در این دوران نویسندگان بزرگی در دنیای ادبیات کودک پدیدار می شوند که هرکدام از آنها با خلق آثار ماندگار از پایه های ادبیات کودک به شمار می روند.
به هر حال آنچه بیان شد شمه ای کوتاه از ادبیات کودک در ایران بود، ادبیاتی که هرچند این روزها به خاطر حساسیت والدین نسبت به فرزندانشان همچنان اهمیت خودش را دارد اما باید به این نکته توجه داشت پرداختن به کمیت و غافل شدن از کیفیت این گونه ادبی چه بسا آثار نسبتا سوئی به دنبال داشته باشد.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط اکبر خوردچشم در 89/3/17:: 7:7 عصر

 

درباره ی ترجمه
چندی پیش یکی از دوستان می گفت: برحسب اتفاق در کتابخانه ملی ایران، کتاب «محاکمه» اثر «فرانتس کافکا» را چند صفحه ای مطالعه کردم. خواندن این چند صفحه برایم چندان جالب بود که این کار را تا چندین صفحه ادامه دادم. اما به خاطر تنگی وقت مجبور شدم، مطالعه را نیمه تمام بگذارم. شوق مطالعه این اثر چندان در دلم بود که مجبور شدم این کتاب را از بازار تهیه کنم، بدون آن که به مترجم کتاب مورد نظر توجه کنم. جالب آن که هنوز یکی، دو صفحه ای از این کتاب را نخوانده بودم که به خاطر بدی ترجمه و ارتباط برقرار نکردن کتاب با من، عطای آن را به لقایش بخشیدم، در حالی که هنوز خاطره خوش مطالعه آن صفحه را در کتابخانه ملی ایران به ذهن داشتم و...
بی تردید مقوله ترجمه از دیر باز نه تنها یک فن، بلکه هنری قلمداد شده که حتی از نگارش خود اثر سخت تر است، زیرا یک مترجم باید در وهله اول با خود آن زبان آشنا باشد، بعد بتواند با اثر ارتباط احساسی و فنی برقرار کند. سپس شروع به ترجمه اثر مورد نظر نماید. کافی است در میان ادبیات جهان نیم نگاهی به تاریخچه ترجمه کنیم، آن وقت است که می بینیم برای ترجمه از عناوینی چون «نهضت ترجمه» استفاده کرده اند. به عنوان مثال اردشیر بابکان، مؤسس سلسله ساسانیان بعد از پیروزی بر مشکلات داخلی، با به راه انداختن نهضتی تحت عنوان «ترجمان» افرادی را به هند، چین و روم می فرستد تا از تمام کتاب هایی که در این بلاد است، نسخه برداری کرده و آنها را برای اشراف ایرانی ترجمه کنند. یا در دوره های بعد از اسلام، این نهضت ترجمه ادامه دارد؛ چنانچه نقطه اوج ترجمه در دوران خلافت «مأمون عباسی» است که به دستور وی گروهی از مترجمان برجسته «بیت الحکمه» گردهم می آیند و تحت ریاست «یوحنای ماسویه» به امر ترجمه می پردازند. بیان این نکته ضروری است که در طول ازمنه گوناگون مردمان جهان، به خصوص ایرانیان امر ترجمه باعث ماندگاری آثار ادبی و علمی شده و یا این که بر اوج و شکوه آن افزوده است، مثلا زمانی که
«برزویه طبیب» کتاب کلیله ودمنه را از زبان سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه کرد، آن را از خطر نابودی نجات داد. بعد «عبدالله بن مقفع» این کتاب را از فارسی پهلوی به عربی ترجمه کرد و این اثر را به جهان اسلام شناساند و سر آخر وقتی در قرن ششم هجری «نصرالله منشی» این اثر را به فارسی دری برگرداند، نه تنها این کتاب را امهات آثار ادبی فارسی کرد، بلکه گونه ای از نثر را پدیدار ساخت که در نوع خود بی نظیر شد. یا این که وقتی «ابوریحان بیرونی» همراه «سلطان محمود غزنوی» به هندوستان مسافرت کرد و آثار حکمی و علمی آن دیار را به عربی ترجمه کرد، دنیایی از علوم مختلف را به جهانیان عرضه داشت. جالب آن که این اتفاق در ادبیات نوین جهان هم پیش آمد، مثلا «ادگارآلن پو» و آثار داستانی اش هیچ گاه به جهانیان معرفی نمی شد، مگر این که «بودلر» این آثار را به زبان فرانسوی ترجمه نمی کرد و نیز ترجمه های «هدایت» از آثاری چون «مسخ» باعث شد تا کافکارا ایرانیان خوب بشناسند.
هر چند فن ترجمه از دیرباز در ایران بوده، اما اوج این کار به دوران مشروطه و ادبیات آن برمی گردد. ترجمه، ابتدا و در عهد ناصری با دخالت شاهزاده های قاجار در این کار آغاز شد، به طوری که شاهزاده ای به نام «حسینقلی سالور» با ترجمه اثری از «ویلیام شکسپیر» با نام «به تربیت در آوردن دختر تندخو» آغازگر این حرکت بود که البته اثر او بعدها تحت عنوان «رام کردن زن تندخو» تکمیل شد. بعد از این زمان و به خاطر وقوع انقلاب مشروطه و باز شدن مرزهای زمینی و فکری ایرانیان به روی اروپاییان، هر کس که اندک آشنایی با یک زبان اروپایی، مخصوصاً فرانسوی داشت، اقدام بر ترجمه آثار ادبی و بیشتر در حوزه داستان بلند رمان کرد. به عنوان مثال شخصی به نام «محمد طاهر میرزا» مجموعه رمان های «الکساندر دوما»، چون سه تفنگدار را ترجمه می کند و در ادامه کتاب «ژیلباس» اثر «لساژ» را به کارنامه خودش می افزاید. هم چنین در این دوران رمان هایی چون «رابینسون کروزئه» اثر «دانیل فو»، «سفرهای گالیور» اثر «سویفت» و آثار «ژول ورن» و «کانل دایل» تحت عنوان «داستان های شرلوک هولمز» در این زمان به فارسی ترجمه می شود. البته ناگفته نماند در میان این مترجمان، افرادی همچون «محمدحسن خان صنیع الدوله» یا همان «اعتماد السلطنه» با ترجمه آثاری چون «خاطرات مادمازل» اثر «دومونت پیسینر» و... پیشتاز است. نکته جالب توجه در ترجمه آثار این دوره آن است که از همان ابتدا مترجمان آثار خودشان را به صورت کلاسیک و کلمه به کلمه ترجمه می کردند و آنچه برایشان مهم بود قابل فهم بودن آثار ترجمه شده برای نخبگان و منورالفکران جامعه بود. پس به همین خاطر در آثار ترجمه شده این دوران کلمات ثقیل و واژگان دشوار بسیار دیده می شود. بعد از این سلسله مترجمان، مترجمانی در پهنه زبان و ادبیات فارسی ظهور کردند که هر کدام در کار ترجمه صاحب سبک و سیاق خاص خودشان بودند، مثلاً در ادبیات معاصر، ترجمه رمان «بینوایان» توسط «حسینقلی مستعان»، «دن کیشوت» ترجمه «محمد قاضی»، ترجمه آثار «آندره مالرو» توسط «رضا سیدحسینی» و... از جمله آثار ماندگاری است که با استادی هر چه تمام تر به زبان فارسی ترجمه شده.
حال با توجه به آنچه عنوان شد، آیا کار ترجمه رشد و شکوفایی داشته و از نوعی سیر صعودی برخوردار شده است و یا این که سیر نزولی پیدا کرده و مدعای این مطلب عرضه آثار ضعیف است؟ به راستی نمی توان در پهنه ترجمه آثار ادبی، در این روزها خط مشخصی را بیان کرد، یعنی نمی توان گفت که امر ترجمه از یک نوع آشفتگی و هرج و مرج رنج می برد که حق مترجمان خوب و چیره دستی ایشان نادیده گرفته می شود. هم چنین نمی توان گفت کار ترجمه، در خط کمال و پیشرفت حرکت می کند و آثار ترجمه شده امروز بهتر از آثار ترجمه شده دیروز است که این هم بی جهت بها دادن به آثار ضعیفی است که افرادی عادی آنها را ترجمه کرده اند. اما در این میان یک نکته مشترک است و آن هم این است که؛ مقوله ترجمه در این روزها، در برخی موارد از این که منجر به پدیدار شدن اثری ناب شود، خارج شده و حالتی تجاری و مادی به خود گرفته است؛ به عنوان مثال رمان کوری، چون در سطح جهانی فروش خوبی داشته، به یک باره چندین ترجمه از آن به بازار نشر عرضه شده است. یعنی متأسفانه بسیار اتفاق می افتد، ترجمه آثار ادبی از حالت ظرافت، دقت و استادی خارج شده و چنین تلقی شده که هر کس زودتر ترجمه کند، پس پیروز میدان ماراتن ترجمه اوست. مثلاً وقتی فلان جلد سلسله رمانهای «هری پاتر» به بازار جهانی عرضه می شود، تنها چند روز بعد از آن چندین و چند نوع ترجمه از این نوشتار در بازار کتاب منتشر می شود که با وجود داشتن رو جلد جذاب، کاغذ خوب و چاپ عالی، اما به خاطر شتابزدگی در ترجمه از چندان جذابیت محتوایی برخوردار نمی باشد. پس به جرأت می توان اذعان داشت بسیار اتفاق می افتد مقوله ترجمه به جای آن که به سمت استعدادیابی در پهنه ادبیات جهانی برود، میل و گرایش به سمت سفارشی ترجمه کردن و مشتری پسند بودن دارد. بنابراین برخی می گویند ارضای حس کنجکاوی کتابخوانان بر ارضای نیاز فکری ایشان غلبه پیدا کرده و این چنین بسیار اتفاق می افتد برخی افراد تنها با استفاده از یک رایانه و فرهنگ لغات انگلیسی آن به صورت شتاب زده کلمات را ترجمه می کنند و بعد از آن با کنار هم گذاشتن کلمات ترجمه شده، جمله یا عبارتی می سازند و سر آخر در عرض چند روز یک کتاب به زیور ترجمه آراسته می شود(!)
چه خوب است کار ترجمه کردن از سوی افراد مختلف چون مخاطبان، ناشران و مسئولان ذیربط خوب کنترل شود تا همگان به خصوص آنان که شخصاً با گرفتن مدرک ترجمه در همان قدم اول وسوسه ترجمه آثار ماندگار ادبی جهان را به سر دارند بدانند که ترجمه خوبی، بازآفرینی یک اثر ادبی است نه امروزی کردن آن. هم چنین یک مترجم بعد از آن که معنای کلمات را دانست، در قدم بعدی بتواند آن نوع ادبی را خوب حس کند، یعنی با اثر و آفریننده آن ارتباط عاطفی برقرار کند تا بلکه بتواند حس او را در قالب ترجمه ارائه نماید؛ چنانچه مترجم به خوبی از عهده امانتداری در سبک و سیاق نویسنده اثر برآید. پس این سخن بی گزاف نیست که لازم است رمانها براساس سبک و شیوه نگارششان ترجمه شوند و اگر مترجمی تمام آثار را به یک سبک و سیاق ترجمه می کند پس مترجم خوب و ماهری نیست.
به هر حال آن چه در این سوی آبها ترجمه می شود، همانند امانتی است که از آثار آن سوی آبها ارائه می شود و چه خوب است با دقت و ظرافت در این مقوله آثار خوب و ماندگاری ارائه شود.

 


کلمات کلیدی :